انگار رستاخیز فیلمی افتخاريست!!

انگار رستاخیز فیلمی افتخاريست!!
گویا هنر در چشم [درویش] اختياريست!
ای آنکه با مردان تاریخ آشنایی!
از چیست با آن قدمتت در انحنائى؟
سازندگی با سرکشان غرب؟ هیهات!
تاریخ طف با یاغیان غرب؟ هیهات!
پیوسته طنّازی مکن اینسان برادر
با شیعیان بازی مکن اینسان برادر
دستت رها کن جانم از دست حرامی
 بگذار بر رای مراجع احترامی
قدری نما در صفحه ی مقتل مراعات
صحرا کجا و کوهها و ارتفاعات
پند از بیان عبد آگاهت ندادند؟
آیا هنوزم کربلا راهت ندادند؟
در کربلا ششماهه شد پابست بابا
نشنیده ای طفلی به روی دست بابا؟!
مقتل مگر نزد تو معنایی ندارد؟
در صحنه هایت حرمله جایی ندارد؟!
این واقعیت تا به رستاخیز بر پاست
خون علی اصغر(ع) به سوی عرش اعلاست
دشمن کجا کرد احترام در و الماس
عباس(ع) را بگذار با یاران عباس(ع)
يک تن نشد همتای اکبر(ع)در مقامش
داری مگر حتی یکی همچون غلامش؟
نشنیده ای رزم یتیمی را به میدان؟
قاسم کجا و این عروسک های بی جان!!
محبوب شيخ و شاب را از ياد بردی
دردانه ی ارباب را از ياد بردی
بردار چشم اجنبی از خیمه بردار
 دست از شبیخون،از جفا،از هجمه بردار
گویا نمی بینی دل بی تاب ما را
بس کن ، رها کن پرچم ارباب ما را
نای حزين ذاکرانش نينوائیست
حال و هوای (می زده)کرببلاييست

شعر:محمدمحمدى
21تير94



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : دو شنبه 22 تير 1394برچسب:, | 12:24 | نويسنده : Shabgard |